عشقت آتش ز جان برانگیزد
|
|
رستخیز از جهان برانگیزد
|
باد سودات بگذرد بر دل
|
|
زمهریر از روان برانگیزد
|
خیل عشقت به جان فرود آید
|
|
سیل خون از میان برانگیزد
|
تا قیامت غلام آن عشقم
|
|
که قیامت ز جان برانگیزد
|
از برونم زبان فرو بندد
|
|
وز درونم فغان برانگیزد
|
تب نهانی است از غم تو مرا
|
|
لرزه از استخوان برانگیزد
|
ناله پیدا از آن کنم که غمت
|
|
تب عشق از نهان برانگیزد
|
شحنهی وصل کو که هجران را
|
|
از سرم یک زمان برانگیزد
|
هجر بر سر موکل است مرا
|
|
از سرم گرد از آن برانگیزد
|
آه خاقانی از تف عشقت
|
|
آتش از آسمان برانگیزد
|
چون حدیثی کند دل از دهنت
|
|
باد آتش فشان برانگیزد
|