در تاثیر پرورش و وخامت عاقبت خود رویی

روزش از چپ و راست تیر زنان شب در آن خانهای پیرزنان
خوف در جان و طوف در سرگین گه به آن خانه پوید و گه این
دهیانش به سر در آویزند شهریانش به قهر خون ریزند
باز چون میل آب و دانه نکرد بر زمین آشیان و خانه نکرد
چند روزی به محنت و زاری که ریاضت کشید و بیداری
لایق دست میر و شاه شود در خور مسند و کلاه شود
تا درو فر شاه کار کند مرغ ده سنگ خود شکار کند
از بلندان نظر بلند شود تا نصیب تو چون و چند بود؟
فر احمد چو در علی پیوست در خیبر گرفت در یکدست
گر تو داری، مبند بر خود راه ور نداری، ز دیگران میخواه