چیست این خانه با شکستن عهد؟
|
|
نیش زنبور و خانهی پر شهد
|
نتوانی ز خانهی بسیار
|
|
که به زنبور در رسانی کار
|
خانهای را که روبه ویرانیست
|
|
کردنش موجب پشیمانیست
|
حق نداد از طهارت کعبه
|
|
به سلیمان عمارت کعبه
|
بهر مرغی که کشته بود به دست
|
|
یافت این نیستی بدان همه هست
|
مسجدی کز حرام برسازی
|
|
عاقبت خر درو کند بازی
|
بس بود بهر کبریا قصری
|
|
خاصه در دولت چنین عصری
|
آنکه او مسجد مدینه بساخت
|
|
میتوانست قصرها پرداخت
|
لیکن اندیشهای لقمانی
|
|
داد از آن نخوتش پشیمانی
|
به چنان خانهای قناعت کرد
|
|
پشت بر آز و رخ به طاعت کرد
|
نام را بهتر از سخن مشناس
|
|
سخنی کش بلند باشد اساس
|
چکنی تکیه بر عمارت دار؟
|
|
این عمارت ببین و آن بگذار
|
اصل این سیم و زر ز زیبق خاست
|
|
زان چو زیبق بجنبد از چپ و راست
|
زر ز خاکست و بر زبر نرود
|
|
نهلد تا به خاک در نرود
|
بدهی، در بهشت کاخ شود
|
|
ندهی، دوزخت فراخ شود
|
هر چه در وجه آش و نان تو نیست
|
|
بفشان و بده که آن تو نیست
|
نخوری، دیگری بخواهد برد
|
|
تو خودش کن به کام و دندان خرد
|
چه نهی مال بهر فرزندان؟
|
|
که به ایشان نمیرسد چندان
|
پسر ار مقبلست باکش نیست
|
|
ورنه زان مال بهره خاکش نیست
|
کانچه از شحنه ماند و قاضی
|
|
نشود به زن بیش از آن راضی
|