ای برون از بلندی و پستی | جز تو کس را نمیرسد هستی | |
عقل در وادی محبت تو | ره غلط میکند ز سرمستی | |
تا سر جملهها شود نامت | خویشتن را به جمله بر بستی | |
حلقهای نیست خالی از ذکرت | گر چه در هیچ حلقه ننشستی | |
بودن ما جدا نبود از تو | با تو بودیم تا تو بودستی | |
بر سر چار سوی رغبت خویش | نخریدی دلی، که نشکستی | |
اوحدی، گر وصال او خواهی | ببر از خویشتن، که پیوستی |