دانهای بر روی دام انداختی | مرغ آدم را ز بام انداختی | |
تا شود سجاده و تسبیح رد | جرعهای در کاس و جام انداختی | |
هر کرا خون خواستی کردن حلال | خرقهی او بر حرام انداختی | |
چون سزای سوختن دیدی مرا | در چنین سودای خام انداختی | |
بیدلان را چون ندیدی مرد وصل | در کف پیک و پیام انداختی | |
یک سخن ناگفته، ما را چون سخن | در زبان خاص و عام انداختی | |
دیگران را بار دادی چون کلیم | اوحدی را در کلام انداختی |