ای مردم کور، این چه بهارست ببینید
|
|
گلبن نه و گلهاش ببارست ببینید
|
فردا همه یک رنگ شود طالب و مطلوب
|
|
امروز یکی را که هزارست ببینید
|
آن ماه که دل میبرد از ما رخ و زلفش
|
|
بر منظرهی لیل و نهارست ببینید
|
ماییم به بار آمده در گلشن هستی
|
|
یا اوست که بر صفهی بارست؟ ببینید
|
بر گرد زمین این چه سپاهست؟ بجویید
|
|
در گرد زمان آن چه سوارست؟ ببینید
|
ما میوهی شیرین درخت دو جهانیم
|
|
باز این چه درخت و چه بهارست؟ ببینید
|
بس نسخه گرفتند ز هر شیوه و هر شکل
|
|
این نسخه که از صورت یارست ببینید
|
درجیست برو غیب نگارنده طلسمات
|
|
این خود چه طلسم و چه نگارست؟ ببینید
|
این طرز که از کارگه کون در آمد
|
|
هم اول و هم آخر کارست ببینید
|
بر دامن هستی شما هست غباری
|
|
هستی چه بود؟ وین چه غبارست؟ ببینید
|
بعد از شب تار آمدن روز توان دید
|
|
این روز که اندر شب تارست ببینید
|
گر چشم خدایی بگشایید هم اینجا
|
|
هم محشر و هم روز شمارست، ببینید
|
شرح سخن اوحدی آسان نتوان گفت
|
|
شعرش بهلید، این چه شعارست؟ ببینید
|