- ۱۶۱ دل گم شد، ازو نشان نیابم
- ۱۶۲ دل گم شد، ازو نشان نمییابم
- ۱۶۳ هیهات! کزین دیار رفتم
- ۱۶۴ کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم
- ۱۶۵ من باز ره خانهی خمار گرفتم
- ۱۶۶ من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
- ۱۶۷ اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم
- ۱۶۸ در ملک لایزالی دیدم من آنچه دیدم
- ۱۶۹ در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
- ۱۷۰ آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟
- ۱۷۱ تا کی از دست تو خونابه خورم؟
- ۱۷۲ چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
- ۱۷۳ چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
- ۱۷۴ بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
- ۱۷۵ نگارا، بیتو برگ جان ندارم
- ۱۷۶ هر زمان جوری ز خوبان میکشم
- ۱۷۷ ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
- ۱۷۸ جانا، نظری که ناتوانم
- ۱۷۹ کجایی، ای دل و جانم، که از غم تو بجانم
- ۱۸۰ دلی یا دلبری، یا جان و یا جانان، نمیدانم