- ۴۱ با غمش خو کردم امشب گرچه در زاری گذشت
- ۴۲ گر چه خفتن خوش بود با یار در شبهای وصل
- ۴۳ سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست
- ۴۴ شربت و صلت نجویم کار من خون خوردنست
- ۴۵ هر مژه از غمزهی خون ریز تو ناوک زنی است
- ۴۶ جعد مرغولت که در هربند او صد حلقه است
- ۴۷ عاشق سوخته دل زنده به جان دگر است
- ۴۸ در شب هجر که از روز قیامت بتر است
- ۴۹ برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت
- ۵۰ کشتهی تیغ جفایت دل درویش من است
- ۵۱ هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آنجاست
- ۵۲ هر کرا کن مکن و هوش و خرد در کار است
- ۵۳ ستمی کز تو کشد مرد ستم نتوان گفت
- ۵۴ سرآن قامت چون سرو روان خواهم گشت
- ۵۵ خبری ده به من ای باد که جانان چون است؟
- ۵۶ نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل دردست
- ۵۷ صفتی است آب حیوان ز دهان نو شخندت
- ۵۸ ای نسیم صبحدم یارم کجاست؟
- ۵۹ نرگس مست تو خواب آلودست
- ۶۰ عمر به پایان رسید در هوس روی دوست