- ۶۱ در چمن جان من سرو خرامان یکی است
- ۶۲ درد دلم را طبیب چاره ندانست
- ۶۳ بیدار شو دلا که جهان جای خواب نیست
- ۶۴ ای دل غمین مباش که جانان رسیدنی است
- ۶۵ مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت
- ۶۶ بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست
- ۶۷ شاخ گل از نسیم جلوه گر است
- ۶۸ شوق توأم باز گریبان گرفت
- ۶۹ آنکه دلم شیفتهی روی اوست
- ۷۰ باغمت شادی جهان هوس است
- ۷۱ این جفا کاریت نو به نو است
- ۷۲ تن پاکت که زیر پیرهن است
- ۷۳ روی نیکوی تو ز مه کم نیست
- ۷۴ سرو را با قد تو هستی نیست
- ۷۵ تر کن من دی سخن به ره می گفت
- ۷۶ گل ز رخسارهی تو بی آبست
- ۷۷ دل من به جانانی آویختست
- ۷۸ ندانم تا چه بادست این که ازگلزار میآید؟
- ۷۹ زمستان می رود ایام شادی پیش میآید
- ۸۰ که می آید چنین یارب مگر مه بر زمین آمد