- ۱ چو ضحاک شد بر جهان شهریار
- ۲ چنان بد که هر شب دو مرد جوان
- ۳ چو از روزگارش چهل سال ماند
- ۴ برآمد برین روزگار دراز
- ۵ نشد سیر ضحاک از آن جست جوی
- ۶ چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت
- ۷ چنان بد که ضحاک را روز و شب
- ۸ فریدون به خورشید بر برد سر
- ۹ چو آمد به نزدیک اروندرود
- ۱۰ طلسمی که ضحاک سازیده بود
- ۱۱ چوکشور ز ضحاک بودی تهی
- ۱۲ جهاندار ضحاک ازان گفتگوی