- ۳۴۱ بیا کامروز ما را روز عیدست
- ۳۴۲ مرا چون تا قیامت یار اینست
- ۳۴۳ ز همراهان جدایی مصلحت نیست
- ۳۴۴ به جان تو که سوگند عظیمست
- ۳۴۵ بگو ای یار همراز این چه شیوهست
- ۳۴۶ شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت
- ۳۴۷ قرار زندگانی آن نگارست
- ۳۴۸ صدایی کز کمان آید نذیریست
- ۳۴۹ مبر رنج ای برادر خواجه سختست
- ۳۵۰ ز بعد وقت نومیدی امیدیست
- ۳۵۱ طبیب درد بیدرمان کدامست
- ۳۵۲ چو با ما یار ما امروز جفتست
- ۳۵۳ زهی می کاندر آن دستست هیهات
- ۳۵۴ ز میخانه دگربار این چه بویست
- ۳۵۵ در این خانه کژی ای دل گهی راست
- ۳۵۶ تو را در دلبری دستی تمامست
- ۳۵۷ چو آن کان کرم ما را شکارست
- ۳۵۸ نگار خوب شکربار چونست
- ۳۵۹ در این جو دل چو دولاب خرابست
- ۳۶۰ ایا ساقی توی قاضی حاجات