- ۱۳۴۱ امروز بحمدالله از دی بترست این دل
- ۱۳۴۲ چه کارستان که داری اندر این دل
- ۱۳۴۳ صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل
- ۱۳۴۴ شتران مست شدستند ببین رقص جمل
- ۱۳۴۵ تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
- ۱۳۴۶ رفت عمرم در سر سودای دل
- ۱۳۴۷ سوی آن سلطان خوبان الرحیل
- ۱۳۴۸ امروز روز شادی و امسال سال گل
- ۱۳۴۹ تا نزند آفتاب خیمه نور جلال
- ۱۳۵۰ چشم تو با چشم من هر دم بیقیل و قال
- ۱۳۵۱ شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال
- ۱۳۵۲ چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال
- ۱۳۵۳ چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال
- ۱۳۵۴ تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال
- ۱۳۵۵ دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال
- ۱۳۵۶ اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال
- ۱۳۵۷ پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
- ۱۳۵۸ به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل
- ۱۳۵۹ ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل
- ۱۳۶۰ باده ده ای ساقی جان باده بیدرد و دغل