- ۱۹۶۱ نوبهارا جان مایی جانها را تازه کن
- ۱۹۶۲ یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من
- ۱۹۶۳ پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
- ۱۹۶۴ شمس دین بر یوسفان و نازنینان نازنین
- ۱۹۶۵ در میان ظلمت جان تو نور چیست آن
- ۱۹۶۶ جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان
- ۱۹۶۷ ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان
- ۱۹۶۸ ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان
- ۱۹۶۹ از بدیها آن چه گویم هست قصدم خویشتن
- ۱۹۷۰ مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن
- ۱۹۷۱ از دخول هر غری افسردهای در کار من
- ۱۹۷۲ عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین
- ۱۹۷۳ موی بر سر شد سپید و روی من بگرفت چین
- ۱۹۷۴ ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین
- ۱۹۷۵ عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن
- ۱۹۷۶ عشق شمس حق و دین کان گوهر کانی است آن
- ۱۹۷۷ در ستایشهای شمس الدین نباشم مفتتن
- ۱۹۷۸ ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من
- ۱۹۷۹ عاشقان را مژدهای از سرفراز راستین
- ۱۹۸۰ یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این