- ۱۲۲۱ اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
- ۱۲۲۲ چه دارد در دل آن خواجه که میتابد ز رخسارش
- ۱۲۲۳ قرین مه دو مریخند و آن دو چشمت ای دلکش
- ۱۲۲۴ پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش
- ۱۲۲۵ ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش
- ۱۲۲۶ آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش
- ۱۲۲۷ رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش
- ۱۲۲۸ ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش
- ۱۲۲۹ زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش
- ۱۲۳۰ جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش
- ۱۲۳۱ وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش
- ۱۲۳۲ هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش
- ۱۲۳۳ درون ظلمتی میجو صفاتش
- ۱۲۳۴ قضا آمد شنو طبل نفیرش
- ۱۲۳۵ نگاری را که میجویم به جانش
- ۱۲۳۶ برفتم دی به پیشش سخت پرجوش
- ۱۲۳۷ شنو پندی ز من ای یار خوش کیش
- ۱۲۳۸ امروز خوش است دل که تو دوش
- ۱۲۳۹ ای خواجه تو عاقلانه میباش
- ۱۲۴۰ آن مطرب ما خوشست و چنگش