- ۱۲۱ در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
- ۱۲۲ سبب حرمان اشقیا از دو جهان کی خسر الدنیا و اخرة
- ۱۲۳ حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهی صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان…
- ۱۲۴ در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
- ۱۲۵ در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن کی حلوا طبیب را زیان ندارد اما بیماران را زیان دارد و سرما و برف انگور را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد کی در راهست کی لیغفرلک الله…
- ۱۲۶ مخلص ماجرای عرب و جفت او
- ۱۲۷ دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
- ۱۲۸ تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او
- ۱۲۹ هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالممنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست
- ۱۳۰ در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
- ۱۳۱ در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم کرم کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست
- ۱۳۲ فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهی خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهی غیرست
- ۱۳۳ پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهی او را
- ۱۳۴ در بیان آنک عاشق دنیا بر مثال عاشق دیواریست کی بر و تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند کی آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتابست در آسمان چهارم لاجرم کلی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب بف…
- ۱۳۵ مثل عرب اذا زنیت فازن بالحرة و اذا سرقت فاسرق الدرة
- ۱۳۶ سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را به غلامان خلیفه
- ۱۳۷ حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان
- ۱۳۸ قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو
- ۱۳۹ در صفت پیر و مطاوعت وی
- ۱۴۰ وصیت کردن رسول صلی الله علیه و سلم مر علی را کرم الله وجهه کی چون هر کسی به نوع طاعتی تقرب جوید به حق تو تقرب جوی به صحبت عاقل و بندهی خاص تا ازیشان همه پیشقدمتر باشی