- ۱ ثنا و حمد بیپایان خدا را
- ۲ ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
- ۳ ای که انکار کنی عالم درویشان را
- ۴ غافلند از زندگی مستان خواب
- ۵ دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
- ۶ ای یار ناگزیر که دل در هوای تست
- ۷ درد عشق از تندرسیت خوشترست
- ۸ آن را که جای نیست همه شهر جای اوست
- ۹ آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
- ۱۰ به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
- ۱۱ از جان برون نیامده جانانت آرزوست
- ۱۲ هر که هر بامداد پیش کسیست
- ۱۳ خوشتر از دوران عشق ایام نیست
- ۱۴ چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست
- ۱۵ صبحدمی که برکنم، دیده به روشناییت
- ۱۶ تن آدمی شریفست به جان آدمیت
- ۱۷ نادر از عالم توحید کسی برخیزد
- ۱۸ ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد
- ۱۹ دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
- ۲۰ نه هر چه جانورند آدمیتی دارند
- ۲۱ بیفکن خیمه تا محمل برانند
- ۲۲ اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود
- ۲۳ شرف نفس به جودست و کرامت به سجود
- ۲۴ بسیار سالها به سر خاک ما رود
- ۲۵ وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود
- ۲۶ از صومعه رختم به خرابات برآرید
- ۲۷ تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار
- ۲۸ ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار
- ۲۹ گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
- ۳۰ گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش
- ۳۱ هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش
- ۳۲ صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش
- ۳۳ ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش
- ۳۴ برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ
- ۳۵ عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل
- ۳۶ دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
- ۳۷ بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم
- ۳۸ در میان صومعه سالوس پر دعوی منم
- ۳۹ باد گلبوی سحر خوش میوزد خیز ای ندیم
- ۴۰ ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکندهایم
- ۴۱ ساقیا می ده که ما دردی کش میخانهایم
- ۴۲ خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم
- ۴۳ خداوندی چنین بخشنده داریم
- ۴۴ تو پس پرده و ما خون جگر میریزیم
- ۴۵ برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
- ۴۶ برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
- ۴۷ خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان
- ۴۸ عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
- ۴۹ ای به باد هوس درافتاده
- ۵۰ آستین بر روی و نقشی در میان افکندهای
- ۵۱ شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
- ۵۲ چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری
- ۵۳ یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری
- ۵۴ هر روز باد میبرد از بوستان گلی
- ۵۵ ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
- ۵۶ پاکیزه روی را که بود پاکدامنی
- ۵۷ اگر لذت ترک لذت بدانی
- ۵۸ یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی
- ۵۹ مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی
- ۶۰ مقصود عاشقان دو عالم لقای تست
- ۶۱ منزل عشق از جهانی دیگرست
- ۶۲ فلک با بخت من دایم به کینست
- ۶۳ روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟
- ۶۴ هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود
- ۶۵ این غزل در تذکرهی مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است: