چو بیند روی تو ای نازنین گل | کند بر تو هزاران آفرین گل | |
تو با این حسن اگر در گلشن آیی | نهد پیش رخت رو بر زمین گل | |
اگر بلبل کند ذکر تو در باغ | ز نامت نقش گیرد چون نگین گل | |
چو از ذکر لبت شیرین کند کام | شود در حلق زنبور انگبین گل | |
گلی تو از گریبان تا به دامن | بهر جانب بریز از آستین گل | |
اگر در خانه گل خواهی به هر وقت | برو آیینه برگیر و ببین گل | |
ندارد باغ جنت همچو تو سرو | نباشد شاخ طوبی را چنین گل | |
به رنگ و بو چو تو نبود که چون تو | خط و خالی ندارد عنبرین گل | |
اگر با من نشینی عیب نبود | که دایم خار دارد همنشین گل |