ای نهال آرزو، خوش زی که بار آوردهای | غنچه بی باد صبا، گل بی بهار آوردهای | |
باغبانان تو را، امسال سال خرمی است | زین همایون میوه، کز هر شاخسار آوردهای | |
شاخ و برگت نیکنامی، بیخ و بارت سعی و علم | این هنرها، جمله از آموزگار آوردهای | |
خرم آنکو وقت حاصل ارمغانی از تو برد | برگ دولت، زاد هستی، توش کار آوردهای |
□
غنچهای زین شاخه، ما را زیب دست و دامن است | همتی، ای خواهران، تا فرصت کوشیدن است | |
پستی نسوان ایران، جمله از بی دانشی است | مرد یا زن، برتری و رتبت از دانستن است | |
زین چراغ معرفت کامروز اندر دست ما | شاهراه سعی و اقلیم سعادت، روشن است | |
به که هر دختر بداند قدر علم آموختن | تا نگوید کس، پسر هشیار و دختر کودن است |
□
زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری | بر نکرد از ما کسی زین خواب بیدردی سری | |
از چه نسوان از حقوق خویشتن بیبهرهاند | نام این قوم از چه، دور افتاده از هر دفتری | |
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است | طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری | |
با چنین درماندگی، از ماه و پروین بگذریم | گر که ما را باشد از فضل و ادب، بال و پری |