اگر چه عمر کوتاهم، دمی بود | خوشم کاین قطره، روزی شبنمی بود | |
چو بر برگ گلی، یکدم نشستم | ز گیتی خوشدلم، هر جا که هستم | |
اگر چه سوی من، کسرا نظر نیست | کسی را، خوبی از من بیشتر نیست | |
نرنجیدم ز سیر چرخ گردان | درونم پاک بود و روی، رخشان | |
چو گفتندم بیارام، آرمیدم | چو فرمودند پنهان شو، پریدم | |
درخشیدم چو نور اندر سیاهی | برفتم با نسیم صبحگاهی | |
نه خندیدم به بازیهای تقدیر | نه دانستم چه بود این رمز و تفسیر | |
اگر چه یک نفس بودیم و مردیم | چه باک، آن یک نفس را غم نخوردیم | |
بما دادند کالای وجودی | که برداریم ازین سرمایه سودی |