وقت این گل میرود حالی ز دست | دیگران را تا شبانگه وقت هست | |
من ببوئیدنش، زان کردم هوس | کاین چنین گل را نبوید هیچ کس | |
دی شکفت از گلبن و امروز شد | ای عجب، امروزها دیروز شد | |
عمر، چون اوراق بی شیرازه بود | این گل پژمرده، دیشب تازه بود | |
چون خریداران، گرفتیمش بدست | زانکه چرخ پیر، بازارش شکست | |
چونکه گلهای دگر زیباترند | هم نظربازان بر آن بگذرند | |
خلق را باشد هوای رنگ و بو | کس نپرسد، کان گل پژمرده کو |