- ۵۴۱ مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
- ۵۴۲ آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
- ۵۴۳ ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
- ۵۴۴ ای که بر دوستان همیگذری
- ۵۴۵ بخت آیینه ندارم که در او مینگری
- ۵۴۶ جور بر من میپسندد دلبری
- ۵۴۷ خانه صاحب نظران میبری
- ۵۴۸ دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری
- ۵۴۹ دانمت آستین چرا پیش جمال میبری
- ۵۵۰ دیدم امروز بر زمین قمری
- ۵۵۱ رفتی و همچنان به خیال من اندری
- ۵۵۲ روی گشاده ای صنم طاقت خلق میبری
- ۵۵۳ سرو بستانی تو یا مه یا پری
- ۵۵۴ کس درنیامدست بدین خوبی از دری
- ۵۵۵ گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
- ۵۵۶ گر کنم در سر وفات سری
- ۵۵۷ هرگز این صورت کند صورتگری
- ۵۵۸ هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
- ۵۵۹ چونست حال بستان ای باد نوبهاری
- ۵۶۰ خبر از عیش ندارد که ندارد یاری