- ۴۲۱ چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
- ۴۲۲ آن کس که از او صبر محالست و سکونم
- ۴۲۳ ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم
- ۴۲۴ من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
- ۴۲۵ منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
- ۴۲۶ دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
- ۴۲۷ من از این جا به ملامت نروم
- ۴۲۸ نه از چینم حکایت کن نه از روم
- ۴۲۹ تو مپندار کز این در به ملامت بروم
- ۴۳۰ به تو مشغول و با تو همراهم
- ۴۳۱ امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
- ۴۳۲ ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم
- ۴۳۳ ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
- ۴۳۴ ما در خلوت به روی خلق ببستیم
- ۴۳۵ ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی
- ۴۳۶ عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
- ۴۳۷ بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
- ۴۳۸ ما دل دوستان به جان بخریم
- ۴۳۹ ما گدایان خیل سلطانیم
- ۴۴۰ کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم