- ۲۶۱ یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
- ۲۶۲ عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
- ۲۶۳ گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
- ۲۶۴ هر که مجموع نباشد به تماشا نرود
- ۲۶۵ هر که را باغچهای هست به بستان نرود
- ۲۶۶ در من این عیب قدیمست و به در مینرود
- ۲۶۷ سروبالایی به صحرا میرود
- ۲۶۸ ای ساربان آهسته رو کرام جانم میرود
- ۲۶۹ آن که مرا آرزوست دیر میسر شود
- ۲۷۰ هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود
- ۲۷۱ بخت این کند که رای تو با ما یکی شود
- ۲۷۲ آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
- ۲۷۳ هفتهای میرود از عمر و به ده روز کشید
- ۲۷۴ چه سروست آن که بالا مینماید
- ۲۷۵ نگفتم روزه بسیاری نپاید
- ۲۷۶ به حسن دلبر من هیچ در نمیباید
- ۲۷۷ بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
- ۲۷۸ سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
- ۲۷۹ فراق را دلی از سنگ سختتر باید
- ۲۸۰ مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید