- ۲۲۱ مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
- ۲۲۲ حسن تو دایم بدین قرار نماند
- ۲۲۳ عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
- ۲۲۴ گلبنان پیرایه بر خود کردهاند
- ۲۲۵ اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
- ۲۲۶ درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
- ۲۲۷ آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
- ۲۲۸ کاروان میرود و بار سفر میبندند
- ۲۲۹ پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
- ۲۳۰ شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
- ۲۳۱ تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
- ۲۳۲ دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
- ۲۳۳ روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
- ۲۳۴ آفتاب از کوه سر بر میزند
- ۲۳۵ بلبلی بیدل نوایی میزند
- ۲۳۶ توانگران که به جنب سرای درویشند
- ۲۳۷ یار باید که هر چه یار کند
- ۲۳۸ بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
- ۲۳۹ کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند
- ۲۴۰ چه کند بنده که بر جور تحمل نکند