- ۵۶۱ خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
- ۵۶۲ دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری
- ۵۶۳ عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
- ۵۶۴ مرا دلیست گرفتار عشق دلداری
- ۵۶۵ من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
- ۵۶۶ نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
- ۵۶۷ اگر به تحفه جانان هزار جان آری
- ۵۶۸ کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
- ۵۶۹ حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
- ۵۷۰ هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
- ۵۷۱ تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
- ۵۷۲ این چه رفتارست کارامیدن از من میبری
- ۵۷۳ تو در کمند نیفتادهای و معذوری
- ۵۷۴ ما بی تو به دل برنزدیم آب صبوری
- ۵۷۵ هر سلطنت که خواهی میکن که دلپذیری
- ۵۷۶ اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
- ۵۷۷ امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
- ۵۷۸ تو خود به صحبت امثال ما نپردازی
- ۵۷۹ تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
- ۵۸۰ گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی