- ۱۰۱ آنی که چو تو گردش ایام ندارد
- ۱۰۲ تا لب تو آنچه بهتر آن برد
- ۱۰۳ منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد
- ۱۰۴ زلف پر تابت ما در تاب کرد
- ۱۰۵ عاشقی تا در دل ما راه کرد
- ۱۰۶ سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد
- ۱۰۷ روی خوبت نهان چه خواهی کرد
- ۱۰۸ ناز را رویی بباید همچو ورد
- ۱۰۹ ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد
- ۱۱۰ صحبت معشوق انتظار نیرزد
- ۱۱۱ عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد
- ۱۱۲ خوبت آراست ای غلام ایزد
- ۱۱۳ زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد
- ۱۱۴ زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد
- ۱۱۵ چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد
- ۱۱۶ دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد
- ۱۱۷ معشوق که او چابک و چالاک نباشد
- ۱۱۸ هر دل که قرین غم نباشد
- ۱۱۹ در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد
- ۱۲۰ از دوست به هر جوری بیزار نباید شد