- ۳۲۱ ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن
- ۳۲۲ این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن
- ۳۲۳ ای باد به کوی او گذر کن
- ۳۲۴ غلاما خیز و ساقی را خبر کن
- ۳۲۵ غریب و عاشقم بر من نظر کن
- ۳۲۶ بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن
- ۳۲۷ ساقیا برخیز و می در جام کن
- ۳۲۸ ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن
- ۳۲۹ جانا دل دشمنان حزین کن
- ۳۳۰ چشمکان پیش من پر آب مکن
- ۳۳۱ مکن آن زلف را چو دال مکن
- ۳۳۲ ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن
- ۳۳۳ جانا اگر چه یار دگر میکنی مکن
- ۳۳۴ ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن
- ۳۳۵ صبر کم گشت و عشق روز افزون
- ۳۳۶ ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین
- ۳۳۷ ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این
- ۳۳۸ ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این
- ۳۳۹ خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین
- ۳۴۰ خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین