ای بزرگی که جود بحر محیط | در کف چون سحاب تو بستست | |
مشکل و حل آسمان و زمین | در سوئال و جواب تو بستست | |
خبرت هست کز جماعی چند | در منی ده شراب تو بستست |
□
با خرد گفتم که دستور جهان | دست میزد گفت چه دستور و دست | |
دست نتوان خواندن او را زینهار | پنج کان بر پنج دریا میزدست |
□
تو کس خواجهای و هرکه چو تو | کس دیگر کسست همچو خسست | |
من کس کس نیم به نفس خودم | لاجرم هرکه چون منست کسست | |
نسبت ما دو تن به عیب و هنر | گر همین هر دو بیش نیست بسست |