- ۱۴۱ طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
- ۱۴۲ گسستم ز دنیای جافی امل
- ۱۴۳ مانده به یمگان به میان جبال
- ۱۴۴ گرامی چو مال و قوی چون جبال
- ۱۴۵ لشکر پیری فگند و قافله ذل
- ۱۴۶ امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول
- ۱۴۷ حاجیان آمدند با تعظیم
- ۱۴۸ این روزگار بیخطر و کار بینظام
- ۱۴۹ اگر کار بوده است و رفته قلم
- ۱۵۰ دام است جهان تو، ای پسر، دام
- ۱۵۱ به راه دین نبی رفت ازان نمییاریم
- ۱۵۲ بسی رفتم پس آز اندر این پیروزه گون پشکم
- ۱۵۳ گر مستمند و با دل غمگینم
- ۱۵۴ دل ز افتعال اهل زمانه ملا شدم
- ۱۵۵ از بهر چه این کبود طارم
- ۱۵۶ ای بار خدای و کردگارم
- ۱۵۷ ای شسته سر و روی به آب زمزم
- ۱۵۸ ای عجب ار دشمن من خود منم
- ۱۵۹ پانزده سال برآمد که به یمگانم
- ۱۶۰ این چه خلق و چه جهان است، ای کریم؟