در مدح ابوالفتح طاهربن مظفر وزیر

به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم شب چهارم ذی حجه‌ی سنه‌ی ثامیم
شبی که بود شب هفدهم ز ماه ایار شبی که بود نهم شب ز تیر ماه قدیم
نماز دیگر یکشنبه بود از بهمن که بی و دال سفندارمذ بد از تقویم
چو درگذشت ز شب هشت ساعت رصدی بر آن قیاس که رای منجمست و حکیم
بجزو اصل رسید آفتاب نه گردون بخیر در نهم آفتاب هفت اقلیم
خدایگان وزیران که جز کمال خدای نیافت هیچ صفت بر کمال او تقدیم
سپهر فتح ابوالفتح طاهر آنکه سپهر ابد ز زادن امثال او شدست عقیم
نه صاحبی ملکی کز ممالک شرفش کمینه گلشن و گلخن چو جنتست و جحیم
برد ز دردی لطفش حسد شراب طهور کند ز شدت قهرش حذر عذاب الیم
ز مرتبت فلک جاه او چنان عالی که غصه‌ها خورد از کبریاش عرش عظیم
به خاصیت حرم عدل او چنان ایمن که طعن‌ها کشد از رکنهاش رکن حطیم
به بندگیش رضا داده کائنا من کان به طوع و رغبت و حسن تمام و قلب سلیم
زهی ز روی بقا در بدایت دولت زهی ز وجه شرف در نهایت تعظیم
اگر خیال تو در خواب دیده می‌نشدی شبیه تو چو شریک خدای بود عدیم
تویی که خشم تو بر جرم قاهریست مصیب تویی که عفو بر خشم قادریست رحیم
کریم ذات تو در طی صورت بشری تبارک‌الله گویی که رحمتیست جسیم
تو منتقم نه‌ای از چه از آنکه در همه عمر خلاف تو نه مخالف قضا نکرد از بیم
نه یک سال تو آید در انتقام درست نه یک جواب تو آید در احتشام سقیم
نسیم لطف تو با خاک اگر سخن گوید حیات و نطق پذیرد ازو عظام رمیم
سموم قهر تو با آب اگر عتاب کند پشیزه داغ شود بر مسام ماهی شیم