ز بهر تکیهی او گرنه عزم فسخ کند | سپهر گوشهی مسند ز ماه بفشاند | |
تو تا مدبر ملکی شکوه تدبیرت | ز بام گیتی تقدیر بد همی راند | |
جهان به آب وفا روی عهد میشوید | فلک به دست ظفر جعد ملک میشاند | |
زمانه مهرهی تشویر بازچید چو دید | که فتنه با تو همی بازد و همی ماند | |
تو در زمانه بسی از زمانه افزونی | اگر زمانه نداند خدای میداند | |
همیشه تا که ز تاثیر چرخ و گریهی ابر | دهان غنچهی گل را صبا بخنداند | |
لب نشاط تو از خنده هیچ بسته مباد | که خصم را به سزا خندهی تو گریاند |