- ۳۸۱ چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی
- ۳۸۲ چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
- ۳۸۳ گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
- ۳۸۴ چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
- ۳۸۵ چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
- ۳۸۶ آتشی در جان ما افروختی
- ۳۸۷ من و از دور تماشای گلستان کسی
- ۳۸۸ ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
- ۳۸۹ مرا زد راه عشق خردسالی
- ۳۹۰ خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
- ۳۹۱ کردم از سجدهی راه تو جبین آرایی
- ۳۹۲ چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
- ۳۹۳ ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری
- ۳۹۴ از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
- ۳۹۵ بکش زارم چه دایم حرف از آزار میگویی
- ۳۹۶ ای آنکه عرض حال من زار کردهای
- ۳۹۷ ای مرغ سحر حسرت بستان که داری