بوی کباب داری تو نیز دل کبابی
|
|
در تو هر آنچ گم شد در ماش بازیابی
|
زین سر چو زنده باشی تو سرفکنده باشی
|
|
خود را چو بنده باشی ما را دگر نیابی
|
ای خواجه ترک ره کن ما را حدیث شه کن
|
|
بگشا دهان و اه کن گر مست آن شرابی
|
دوشم نگار دلبر میداد جام از زر
|
|
گفتا بکش تو دیگر گر مست نیم خوابی
|
گفتم که برنخیزم گفتا که برستیزم
|
|
هم بر سرت بریزم گر مستی و خرابی
|
چون ریخت بر من آن را دیدم فنا جهان را
|
|
عالم چو بحر جوشان من گشته مرغ آبی
|
ای خواجه خشم بنشان سر را دگر مپیچان
|
|
ما را چه جرم باشد گر ز آنک درنیابی
|
سر اله گفتم در قعر چاه گفتم
|
|
مه را سیاه گفتم چون محرم نقابی
|
ای خواجه صدر عالی تا تو در این حوالی
|
|
گه بسته سالی گه خسته جوابی
|
ای شمس حق تبریز بستم دهان ازیرا
|
|
هر دیده برنتابد نورت چو آفتابی
|