داشت هر ذاتی، چو در علم ازل
|
|
خواهش خود را به نوعی از عمل
|
بالسان حال کرد از حق سال
|
|
تا میسر سازدش در لایزال
|
گر میسر خیر شد، توفیق دان
|
|
گر میسر شر بشد، خذلانش خوان
|
نی میسر این جز الحان سال
|
|
گرچه بیمسول فعل آمد محال
|
لوم، پس عائد به اهل شر بود
|
|
ذیل عدل حق، از آن اطهر بود
|
لم این مرموز اسرار خداست
|
|
خوض دادن عقل را، در وی خطاست
|
گر به علم و حکمت حق قائلی
|
|
بر تو منحل میشود، بیمشکلی
|
ورنه اول رو تتبع کن علوم
|
|
خاصه، تشریح و ریاضی و نجوم
|
بین چه حکمتهاست در دور سپهر
|
|
بین چه حکمتهاست در تنویر مهر
|
بین چه حکمتهاست در خلق جهان
|
|
بین چه حکمتهاست در تعلیم جان
|
بین چه حکمتهاست در خلق نبات
|
|
بین چه حکمتهاست در این میوهجات
|
صافی این علمها خواهی اگر
|
|
رو به «توحید مفضل» کن نظر
|
کاندر آن از خان علم اله
|
|
بشنوی با حق، بیان ای مرد راه
|
علم و دانش، جمله ارث انبیاست
|
|
انبیا را علم، از نزد خداست
|
خواندن صوری نشد صورت پذیر
|
|
از معانی تنیست دانا را گزیر
|
نفس چون گردد مهیای قبول
|
|
علم از ایشان میکند در پی نزول
|
غایتش، گاهی میانجی حاصل است
|
|
مثل عقلی کاو به ایشان واصل است
|
عقل از بند هوی چون وارهد
|
|
روی وجهت سوی علیین کند
|
انبیا را چیست تعلیم عقول؟
|
|
گوش کن گر نیستی ز اهل فضول
|
کشف سر است آنچه بتوانند دید
|
|
نقل ذکر است آنچه باشدشان شنید
|