هرگز نرسیدهام من سوخته جان، | روزی به امید | |
وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، | یک روز سفید | |
قاصد چو نوید وصل با من میگفت، | آهسته بگفت | |
در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ | این حرف شنید |
هرگز نرسیدهام من سوخته جان، | روزی به امید | |
وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، | یک روز سفید | |
قاصد چو نوید وصل با من میگفت، | آهسته بگفت | |
در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ | این حرف شنید |