- ۸۸۱ ای مقیمان درت را عالمی در هر دمی
- ۸۸۲ روی تو گر بدیدمی جان بتو بر فشاندمی
- ۸۸۳ حریفان مست و مدهوشند و شادروان خراب از می
- ۸۸۴ بادهی گلگون مرا و طلعت سلمی
- ۸۸۵ ای از حیای لعل لبت آب گشته می
- ۸۸۶ ز تو با بتو راز گویم بزبان بیزبانی
- ۸۸۷ خرامنده سروی به رخ گلستانی
- ۸۸۸ چون نداری جان معنی معنی جانرا چه دانی
- ۸۸۹ ایا صبا خبری کن مرا از آن که تو دانی
- ۸۹۰ برو ای باد بهاری بدیاری که تو دانی
- ۸۹۱ کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی
- ۸۹۲ به سر ماه فکنده طیلسانی
- ۸۹۳ دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی
- ۸۹۴ دی سیر برآمد دلم از روز جوانی
- ۸۹۵ گهم رانی و گه دشنام خوانی
- ۸۹۶ چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
- ۸۹۷ سقی الله ایام وصل الغوانی
- ۸۹۸ اروض الخلدام مغنی الغوانی
- ۸۹۹ بدینسان که از ما جهانی جهانی
- ۹۰۰ نه آخر تو آنی که ما را زیانی