رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب
|
|
بنشین میان مستان اینک مه و کواکب
|
آن روز پرعجایب وان محشر قیامت
|
|
گشتست پیش حسنت مستغرق عجایب
|
چون طیبات خواندی بر طیبین فشاندی
|
|
طیبتر از تو کی بود ای معدن اطایب
|
جان را ز تست هر دم سلطانیی مسلم
|
|
این شکر از کی گویم از شاه یا ز صاحب
|
در جیب خاک کردی ارواح پاک جیبان
|
|
سر کرده در گریبان چون صوفیان مراقب
|
عشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیشش
|
|
عشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذب
|
ای عقل باش حیران نی وصل جو نه هجران
|
|
چون وصل گوش داری زان کس که نیست غایب
|
جان چیست فقر و حاجت جان بخش کیست جز تو
|
|
ای قبله حوایج معشوقه مطالب
|
نک نقد شد قیامت اینک یکی علامت
|
|
طالع شد آفتابت از جانب مغارب
|
درکش رمیدگان را محنت رسیدگان را
|
|
زان جذبههای جانی ای جذبه تو غالب
|
تا بیند این دو دیده صبح خدا دمیده
|
|
دام طلب دریده مطلوب گشته طالب
|
عشق و طلب چه باشد آیینه تجلی
|
|
نقش و حسد چه باشد آیینه معایب
|
کو بلبل چمنها تا گفتمی سخنها
|
|
نگذشت بر دهانها یا دست هیچ کاتب
|
نه از نقشهای صورت نه از صاف و نه از کدورت
|
|
نه از ماضی و نه حالی نه از زهد نه از مراتب
|
عقلم برفت از جا باقیش را تو فرما
|
|
ای از درت نرفته کس ناامید و غایب
|