چون مراقب باشی و گیری رسن | حاجتت ناید قیامت آمدن | |
آنک رمزی را بداند او صحیح | حاجتش ناید که گویندش صریح | |
این بلا از کودنی آید ترا | که نکردی فهم نکته و رمزها | |
از بدی چون دل سیاه و تیره شد | فهم کن اینجا نشاید خیره شد | |
ورنه خود تیری شود آن تیرگی | در رسد در تو جزای خیرگی | |
ور نیاید تیر از بخشایش است | نه پی نادیدن آلایش است | |
هین مراقب باش گر دل بایدت | کز پی هر فعل چیزی زایدت | |
ور ازین افزون ترا همت بود | از مراقب کار بالاتر رود |