لب پر سوال بر سر راهی نشستهام | سائل نیم به وعده ماهی نشستهام | |
زان شمع بس که داشتهام دوش اضطراب | گاهی چو شعلهی خاسته گاهی نشستهام | |
گل میدمد ز دامن و چشمم که روز و شب | با دستهی گلی چو گیاهی نشستهام | |
صیادوار ز آهوی دیر التفات او | پیوسته در کمین نگاهی نشستهام | |
دل ساخت سینه را سیه از دود خود ببین | در پهلوی چه خانهی سیاهی نشستهام | |
روز فریب بین که گذشت است محتشم | سالی که من به وعده ماهی نشستهام |