جمله تلوینها ز ساعت خاستست
|
|
رست از تلوین که از ساعت برست
|
چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی
|
|
چون نماند محرم بیچون شوی
|
ساعت از بیساعتی آگاه نیست
|
|
زانکش آن سو جز تحیر راه نیست
|
هر نفر را بر طویله خاص او
|
|
بستهاند اندر جهان جست و جو
|
منتصب بر هر طویله رایضی
|
|
جز بدستوری نیاید رافضی
|
از هوس گر از طویله بسکلد
|
|
در طویله دیگران سر در کند
|
در زمان آخرجیان چست خوش
|
|
گوشهی افسار او گیرند و کش
|
حافظان را گر نبینی ای عیار
|
|
اختیارت را ببین بی اختیار
|
اختیاری میکنی و دست و پا
|
|
بر گشادستت چرا حسبی چرا
|
روی در انکار حافظ بردهای
|
|
نام تهدیدات نفسش کردهای
|