هفت مرد شدن آن هفت درخت

جمله تلوینها ز ساعت خاستست رست از تلوین که از ساعت برست
چون ز ساعت ساعتی بیرون شوی چون نماند محرم بی‌چون شوی
ساعت از بی‌ساعتی آگاه نیست زانکش آن سو جز تحیر راه نیست
هر نفر را بر طویله خاص او بسته‌اند اندر جهان جست و جو
منتصب بر هر طویله رایضی جز بدستوری نیاید رافضی
از هوس گر از طویله بسکلد در طویله دیگران سر در کند
در زمان آخرجیان چست خوش گوشه‌ی افسار او گیرند و کش
حافظان را گر نبینی ای عیار اختیارت را ببین بی اختیار
اختیاری می‌کنی و دست و پا بر گشادستت چرا حسبی چرا
روی در انکار حافظ برده‌ای نام تهدیدات نفسش کرده‌ای