خلوت اول در پرورش دل

محضر منشور نویسان باغ فتوی بلبل شده بر خون زاغ
بوم کز آن بوم شده پیکرش سر دلش گشته قضای سرش
باد یمانی به سهیل نسیم ساخته کیمخت زمین را ادیم
لاله ز تعجیل که بشتافته از تپش دل خفقان یافته
سایه شمشاد شمایل پرست سوی دل لاله فرو برده دست
ناخن سیمین سمن صبح فام برده ز شب ناخنه شب تمام
صبح که شد یوسف زرین رسن چاه‌کنان در زنخ یاسمن
زرد قصب خاک برسم جهود کاب چو موسی ید بیضا نمود
خاک به آن آب دوا ساخته هر چه فرو برده برانداخته
نور سحر یافته میدان فراخ سایه روی را به صبا داده شاخ
سایه گزیده لب خورشید را شانه زده باد سر بید را
سایه و نور از علم شاخسار رقص‌کنان بر طرف جویبار
عود شد آن خار که مقصود بود آتش گل مجمر آن عود بود
گردن گل منبر بلبل شده زلف بنفشه کمر گل شده
مرغ ز داود خوش آوازتر گل ز نظامی شکر اندازتر