ستایش اتابیک اعظم نصرةالدین ابوبکربن محمد

ز کیخسرو آن جام گیتی نمای که احکام انجم درو یافت جای
فروزنده آیینه‌ی گوهری نمودار تاریخ اسکندری
همان خاتم لعل بر دوخته به مهر سلیمانی افروخته
بدین گونه شش چیز در حرف تست گواه سخن نام شش حرف تست
جز این نیز بینم تو را شش خصال که بادی برومند ازو ماه و سال
یکی آنکه از گنج آراسته دهی آرزوهای ناخواسته
دویم مردمی کردن بی قیاس عوض باز ناجستن از حق‌شناس
سوم دل به شفقت برآراستن ستمدیده را داد دل خواستن
چهارم علم بر ثریا زدن چو خورشید لشگر به تنها زدن
همان پنجم از مجرم عذر خواه ز روی کرم عفو کردن گناه
ششم عهد و پیمان نگهداشتن وفا داری از یاد نگذاشتن
ز تو شش جهت بی روائی مباد وز این شش خصالت جدائی مباد
به پرواز ملکت دو شاهین به کار یکی در خزینه یکی در شکار
دو مار از برای تو توفیر سنج یکی مار مهره یکی مار گنج

جهان خسروا زیر هفت آسمان طرفدار پنجم توئی بی گمان
جهان را به فرمان چندین بلاد ستون در تست ذات العماد
همه شب که مه طوف گردون کند چراغ ترا روغن افزون کند
همه روز خورشید با تاج زر به پائین تخت تو بندد کمر
سپارنده پادشاهی به تو سپرد از جهان هر چه خواهی به تو
بدان داد ملکت که شاهی کنبی چو داور شوی داد خواهی کنی