- ۲۸۱ چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد
- ۲۸۲ نگارم دوش شوریده درآمد
- ۲۸۳ مستغرقی که از خود هرگز به سر نیامد
- ۲۸۴ دلا دیدی که جانانم نیامد
- ۲۸۵ عاشقان زندهدل به نام تو اند
- ۲۸۶ آنها که در هوای تو جانها بدادهاند
- ۲۸۷ آنها که پای در ره تقوی نهادهاند
- ۲۸۸ عاشقان از خویشتن بیگانهاند
- ۲۸۹ پیش رفتن را چو پیشان بستهاند
- ۲۹۰ ز لعلت زکاتی شکر میستاند
- ۲۹۱ نه قدر وصال تو هر مختصری داند
- ۲۹۲ دلی کز عشق تو جان برفشاند
- ۲۹۳ روی تو کافتاب را ماند
- ۲۹۴ عقل در عشق تو سرگردان بماند
- ۲۹۵ دلم بی عشق تو یک دم نماند
- ۲۹۶ گرد ره تو کعبه و خمار نماند
- ۲۹۷ آن را که غمت به خویش خواند
- ۲۹۸ چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند
- ۲۹۹ چون سیمبران روی به گلزار نهادند
- ۳۰۰ عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند