- ۷۸۱ گاهیم به لطف می نوازی
- ۷۸۲ چه عجب کسی تو جانا که ندانمت چه چیزی
- ۷۸۳ گر مرد این حدیثی زین باده مست باشی
- ۷۸۴ تا تو خود را خوارتر از جملهی عالم نباشی
- ۷۸۵ هر دمم مست به بازار کشی
- ۷۸۶ چون خط شبرنگ بر گلگون کشی
- ۷۸۷ هر دمم در امتحان چندی کشی
- ۷۸۸ گرد مه خط معنبر می کشی
- ۷۸۹ در ده می عشق یک دم ای ساقی
- ۷۹۰ جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی
- ۷۹۱ گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی
- ۷۹۲ ماییم ز عالم معالی
- ۷۹۳ دی ز دیر آمد برون سنگین دلی
- ۷۹۴ دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی
- ۷۹۵ گر من اندر عشق مرد کارمی
- ۷۹۶ ای جان جان جانم تو جان جان جانی
- ۷۹۷ هزاران جان سزد در هر زمانی
- ۷۹۸ زلف را تاب داد چندانی
- ۷۹۹ ای در میان جانم وز جان من نهانی
- ۸۰۰ ای روی تو فتنهی جهانی