- ۶۱ ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
- ۶۲ مرکب لنگ است و راه دور است
- ۶۳ اگر تو عاشقی معشوق دور است
- ۶۴ چه رخساره که از بدر منیر است
- ۶۵ هر که را ذرهای ازین سوز است
- ۶۶ روی تو شمع آفتاب بس است
- ۶۷ شمع رویت ختم زیبایی بس است
- ۶۸ وشاقی اعجمی با دشنه در دست
- ۶۹ نیم شبی سیم برم نیم مست
- ۷۰ دوش ناگه آمد و در جان نشست
- ۷۱ در سرم از عشقت این سودا خوش است
- ۷۲ چشم خوشش مست نیست لیک چو مستان خوش است
- ۷۳ حسن تو رونق جهان بشکست
- ۷۴ در دلم تا برق عشق او بجست
- ۷۵ سر عشقت مشکلی بس مشکل است
- ۷۶ ره میخانه و مسجد کدام است
- ۷۷ تا در تو خیال خاص و عام است
- ۷۸ غم بسی دارم چه جای صد غم است
- ۷۹ درج لعلت دلگشای مردم است
- ۸۰ خاصیت عشقت که برون از دو جهان است