فلک را این همه تمکین نباشد | فروغ مهر و مه چندین نباشد | |
صبا گر بگذرد بر خاک پایت | عجب گر دامنش مشکین نباشد | |
ز مروارید تاج خسروانیت | یکی در خوشهی پروین نباشد | |
بقای ملک باد این خاندان را | که تا باشد خلل در دین نباشد | |
هر آن کو سر بگرداند ز حکمت | از آن بیچارهتر مسکین نباشد | |
عدو را کز تو بر دل پای پیلست | بزن تا بیدقش فرزین نباشد | |
چنین خسرو کجا باشد در آفاق | وگر باشد چنین شیرین نباشد | |
خدا را دشمنش جایی بمیراد | که هیچش دوست بر بالین نباشد |