بناز ای خداوند اقبال سرمد
|
|
به بخت همایون و تخت ممهد
|
مغیث زمان ناصر اهل ایمان
|
|
گزین احد یاور دین احمد
|
خداوند فرمان ملک سلیمان
|
|
شهنشاه عادل اتابک محمد
|
ز سعد ابوبکر تا سعد زنگی
|
|
پدر بر پدر نامور جد بر جد
|
سر بندگی بر زمینش نهاده
|
|
خداوندگاران دریا و سرحد
|
همه نامداران و گردن فرازان
|
|
به زنجیر سبق الایادی مقید
|
خردمند شاها رعیت پناها
|
|
که مخصوص بادی به تأیید سرمد
|
یکی پند پیرانه بشنو ز سعدی
|
|
که بختت جوان باد و جاهت مجدد
|
نبودست تا بوده دوران گیتی
|
|
به ابقای ابنای گیتی معود
|
مبد نمیماند این ملک دنیا
|
|
نشاید بر او تکیه بر هیچ مسند
|
چنان صرف کن دولت و زندگانی
|
|
که نامت به نیکی بماند مخلد
|