حکایت

یکی کرد بر پارسایی گذر به صورت جهود آمدش در نظر
قفایی فرو کوفت بر گردنش ببخشید درویش پیراهنش
خجل گفت کانچ از من آمد خطاست ببخشای بر من، چه جای عطاست؟
به شکرانه گفتا به سر بیستم که آنم که پنداشتی نیستم