- ۴۲۱ خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این
- ۴۲۲ زلف مسلسل ریخته، عنبرفشانی را ببین
- ۴۲۳ دلها فتاده در پی آن دل ربا ببین
- ۴۲۴ حلقهی زلف سیاهش بر رخ انور ببین
- ۴۲۵ تابش صبح بناگوشش ببین
- ۴۲۶ مژگان مردم افکن، چشمان کافرش بین
- ۴۲۷ گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین
- ۴۲۸ چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین
- ۴۲۹ گر خون من ز شیشه بریزد به جام او
- ۴۳۰ از بس که در خیال مکیدم لبان او
- ۴۳۱ هر کس که نهد پای بر آن خاک سر کو
- ۴۳۲ به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
- ۴۳۳ من بندهی آنم که ببوسد دهن تو
- ۴۳۴ ای فتنه دست پرور چشم سیاه تو
- ۴۳۵ ای اهل نظر کشتهی تیر نگه تو
- ۴۳۶ تا سر نرفته بر سر مهر و وفای تو
- ۴۳۷ ماه غلام رخ زیبای تو
- ۴۳۸ ساقی دل نرگس شهلای تو
- ۴۳۹ چه عقدههاست به کار دلم ز بخت سیاه
- ۴۴۰ آهی که رخنه کردم از وی به سنگ خاره