- ۱۶۱ نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد
- ۱۶۲ کسی به زیر فلک دست بر قضا دارد
- ۱۶۳ آخر این نالهی سوزنده اثرها دارد
- ۱۶۴ ترک مست تو به دست از مژه خنجر دارد
- ۱۶۵ جهان عشق ندانم چه زیر سر دارد
- ۱۶۶ کسی ز فتنهی آخر زمان خبر دارد
- ۱۶۷ خداخوان تا خدادان فرق دارد
- ۱۶۸ آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد
- ۱۶۹ گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد
- ۱۷۰ هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد
- ۱۷۱ کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد
- ۱۷۲ چراغی کاین همه پروانه دارد
- ۱۷۳ هر کس که به دل حسرت پیکان تو دارد
- ۱۷۴ گر نه آن زلف سیه قصد شبیخون دارد
- ۱۷۵ این چه تابی است که آن حلقهی گیسو دارد
- ۱۷۶ غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد
- ۱۷۷ مهره توان برد، مار اگر بگذارد
- ۱۷۸ کسی پا به کوی وفا میگذارد
- ۱۷۹ دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد
- ۱۸۰ دوش زلف سیهت بندهنوازیها کرد